وبلاگ

دلم یک خانه قدیمی می خواهد

دلم یک خانه قدیمی می خواهد

دلم یک خانه قدیمی می خواهد

دلم يكي از خانه های قديمی را ميخواهد. از آن خانه ها كه يك حوض آبی رنگ دارند. از آن حوض هايی كه يك رديف گلدان گِلی دورشان چيده شده است.

از آن گلدان هايی كه درونشان شمعدانی كاشته اند. از آن شمعدانی هايی كه پر از گل های قرمز هستند.

از آن گلهايی كه وقتي در كنار قندان و توی سيني چاي ميگذاری اش، تمام تلخی ها از دلت بيرون ميرود و لبخندی مليح به طراوت همان گل گوشه لبت می نشيند.

تابستان كه ميشود از حياط همسايه صدای بازی بچه ها در گوشم ميپيچد. در هياهوی صدای بازيگوشی بچه های همسايه، صدای آواز گنجشكان را ميشنوم.

به لب حوض ميروم. پاهايم را درون آب ميبرم. آفتاب به كمرم می خورد. گرماي سوزان آفتاب شيراز را به راحتی تحمل ميكنم وقتي پاهايم درون آب قرار ميگيرد.

آب را با دستانم نوازش ميكنم. دستم را كمی بالا مي آورم و آب را از ميان انگشتانم رها ميكنم. گويی دنيا در دستانم قرار گرفته است.

گويی آب تمام آرامشش را به درونم جاری ميكند. آب كه منشا حيات جسم است، حال منشا حيات روحم شده و دلم را غرق در خوشبختی ميكند.

دلم یک خانه قدیمی می خواهد

زمستان

زمستان فرا میرسد. به حیاط خانه قدیمی ام میروم. عجب منظره ای!

چشم بر ميگردانی و يك باغچه ميبينی پر از درختان مركبات. نارنج و پرتقال و نارنگی همچون چراغ روی شاخه درختان ميدرخشند.

دست دراز ميكنم و يك نارنگی را ميچينم. با دست پوست نارنگی را جدا ميكنم. به دنبال سطل زباله نميگردم. پوست را داخل خود باغچه و وسط برگهای درون باغچه مياندازم.

از دور صدايی نهيب ميزند و من با لبخندی ميگويم، اشكال ندارد، خودش تبديل به كود ميشود. در حياط ميچرخم و ميگردم و نارنگی را ميخورم.

اخ كه چقدر دلچسب است.

دلم يك خانه قديمی با يك حياط صميمی ميخواهد. يك خانه با پنجره های چوبی و شيشه های رنگی. يك خانه با ايوان و تخت.

آری دلم یک خانه قدیمی می خواهد. از آن خانه ها كه درش به روی همه باز بود. با كمترين امكانات بهترين پذيرايی را ميكردند. صاحبخانه با ديدنت گل از گلش ميشكفت. دلم …

گر ميسر نيست ما را كام او        عشق بازی ميكنيم با نام او

 

اين شعر چقدر زيبا گفته، اگر رسيدن به برخي آرزوهايتان محال است، اشكال ندارد!

توصيه ميكنم خودتان را از خيالش محروم نكنيد. مگر خوشبختی چيزی فراتر از اين خيال زيباست.

نویسنده : مهسا جهان بکام

در این قسمت از اشمام با دلنوشته ای از خودم همراه شما بودم. دیدگاهتان موجب دلگرمی من است.

3.5/5 - (4 امتیاز)

نوشته های مرتبط

1 فکر در مورد “ دلم یک خانه قدیمی می خواهد

  1. parisun گفت:

    رمانتیک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *